یادمه سنم که کمتر بود همهی آدما رو آبی آبی میدیدم. درست مثل آسمون صاف و زلال و شفاف. هیچ وقت فکر نمیکردم غیر این ممکنه وجود هم داشته باشه. درس دانشگاهم که تموم شد به سفارش یکی از همکارای خواهرم وارد مدرسهی سما شدم. سما مقطع دبیرستان و البته دخترونه! حتماً میتونید تصور کنید یک تازه فارغ التحصیل از محیط گرم و نرم دانشگاه که طبیعتاً زمان ما خیلی دانشگاه بهشت بود وقتی وارد دنیای بی شرف کار میشه چقدر همه چیز واسش عجیب میاد. پر از انرژی و هیجان بودم. هیجان و انگیزه. کارم رو با ذوق تمام انجام میدادم. مسئول سیستم قبلی اونجا خانمیبود که باردار شده بود و باید میرفت مرخصی زایمان!
یکی از علل اختلافات زناشویی بازدید : 1405
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:11