loading...

روان سالم تر

بازدید : 1937
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 22:25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان سالم تر

روان سالم تر

«عشق در باطن شماست»

درست روزی که زندگیم دست خوش اتفاقات زیادی شده بود، درست در روزهایی که به دنبال ندایی از درونم می‌گشتم تا راهی تازه را جلوی پایم بگذارد که بتوانم میان زمختی‌های دروس روان شناسی که خواندن هر کتاب 500 یا 600 صفحه‌‌‌ای کلاس‌ها و درسها انرژی و توانی برایم نگذاشته بود و درست میان روزهاییی که غالبش باید با امیدواری باشد اما من باز هم دست و پا می‌زدم برای گشتن ذره‌‌‌ای امیدواری در لحظات زندگیم در حالیکه دعا کردن‌های شبانه تمام احساساتم را خشک و بی روح یافته بودم، ندایی از درون مرا دوباره به سمت این کتاب کشاند. من همیشه به دنبال نشانه‌ها می‌گردم. هر روز. هر لحظه نشانه‌ها را دنبال میکنم. نداهای درونی و شهود برایم همیشه راه گشا بوده. سعی کردم همیشه قلبم را شفاف نگه دارم بدور از بغض، کینه، حسادت، نفرت، غرور و تکبر تا راه برای این صداهای درونی بسته نباشد.

درست از آن روزی که اولین نوشته‌های این کتاب را برایتان تایپ کردم یعنی تاریخ 12 اردیبهشت ماه تا به امروز یعنی 29 اردیبهشت ماه هفده روز گذشته است. در این 17 روز من عشق را در قلبم زندگی کردم. محبتم را به جریان هستی بخشیده ام. محبتی نه از سر مهرطلبی بلکه از سر عشق به تمام خلقت این زمین. دلم خواست اولین کسی باشم که برایتان از تجربه‌ی این هفده روز بنویسم. باید بگویم حتماً راز این خلقت در عشق نهفته است. حتماً روزی به این حرف من خواهید رسید که آدمهایی که با عشق زندگی می‌کنند بهترین دستاوردها و بهترین ثمرات این زندگی نصیب شان خواهد شد. عشق قدرت است و رسیدن به این قدرت کار هر کسی نیست. هر کسی نمی‌تواند عاشقانه زندگی کند. عاشقانه به خلقت مهر و محبت نثار کند. نیاز به تمرین دارد. مراقبت از قلب و سیاه نکردن آن با نفس کار سختی است. قلب پاک و خالی از کینه و نفرت و بغض نیاز به مراقبت از فکر دارد. فکر است که جریان قلب را تازه نگه می‌دارد. آدمهای خوش نیت و خوش فکر بدور از فکرهای منفی و احساسات منفی خیلی سریعتر به هماهنگی با نظام این خلقت خواهند رسید. قطعاً این کتاب و جریان مثبتی که دوباره در من به جریان انداخت یکی از کارهایی بود که باید این مدت برای خودم انجام می‌دادم. شما چه می‌کنید؟ آیا دلتان نمیخواهد قدرت عشق را در زندگی تان امتحان کنید؟ برویم با هم ادامه‌ی کتاب را بخوانیم:

«شاید شما افرادی را نشناسید که علاقه مند به دعای دسته جمعی باشند. با این حال میتوانید از دولت عشقبهره مند شوید. زیرا همه‌ی محبت و عشقی را که برای شفا و سلامت و توانگری و ثروت و شادمانی و سعادت نیاز دارید در باطن شماست. عشق الهی یکی از قوای ذهنی و معنوی خودتان است.

عشقی را که نباید برون از خود بیابید. محبت را در درون خود کشف کنید و از طریق کلام و اندیشه و اعمال و دعاهای تاکیدی خویش به بیرون افکنید. چون به این کار ادامه دهید، به قدرت کامیابی بخش محبت پی می‌برید و از دولت عشق، را رابطه‌ی خود با همگان پیروز و بر همه‌ی اوضاع و شرایط مسلط می‌شوید.

یکی از جامعه شناسان مشهور جهان، در دانشگاه‌هاروارد قدرت محبت را مورد بررسی و پژوهش قرار داد و به این نتیجه رسید که: « عشق را نیز مانند فضیلت دیگر، انسان می‌تواند آگاهانه ایجاد کند و بپروراند.» پژوهندگان متفقاً به این نتیجه رسیدند که همانطور که سایر نیروهای طبیعی را ایجاد می‌کنیم، می‌توانیم عشق را نیز بیافرینیم.

پس اگر چنین به نظر می‌رسد که عشق شما را نادیده گرفته یا بی اعتنا از کنارتان رد شده است، لزومی‌ندارد که احساس نومیدی و دلسردی کنید. آنان که به تلخی ندا در می‌دهند که زندگیشان از عشق تهی است. به اشتباه، عشق را برون از خویشتن جستجو می‌کنند. اکنون این حقیقت، را دریابید که عشق، نخست از درون آغاز می‌شود. آنگاه به سیمای اندیشه و احساس و کلام و عمل بیرون فرستاده می‌شود. تنها زمانی که پرروش عشق درونی را آغاز کنید، می‌توانید به اثبات برسانید که شیوه‌‌‌ای معنوی و علمی‌و رضایت بخش را در پیش گرفته اید. زیرا تنها در این صورت است که دیگر دستخوش اوضاع و احوال و اسیر مردمان نیستید.

بر خودتان و جهانتان مسلط می‌شوید. رها از هر گونه ترس و آزار و نومیدی و دلسردی.

عشق مانند نیروی الکتریسیته، همین که روشن شود همه جا را نورانی میکند. به محض اینکه از محبت لبریز شوید، جهانتان درخشان و تابناک می‌شود. اشخاص و اوضاع و شرایط درست را به سوی خود می‌کشانید و به این ترتیب بر کامیابی و شادمانی خود می‌افزایید. چندی نمی‌گذرد که درمی‌بیابید به جای اینکه دستخوش حوادث دنیا باشید، دنیا به اندیشه‌ها و احساسهایتان پاسخ مثبت می‌دهد و هرگاه اندیشه و احساس‌هایتان محبت می‌آفریند، جهان پیرامونتان نیز به شگفت انگیزترین شیوه، و با شادمانی به شما پاسخ میدهد و اینها همه از دولت عشقاست!

مردمانی بی شمار در حال اکتشاف‌‌‌ای قدرت همه‌ی زمینه‌های زندگی خود هستند. محبت در حیطه‌ی روابط انسانی، معجزه‌ها می‌کند. زنی برایم تعریف کرد که با همسرش اختلاف داشت. شوهرش در حال مشاجره در را به هم کوفت و خانه را ترک کرد. چون شنیده بود که میتوان در درون، عشق آفرید و آنگاه آن را برون فرستاد؛ تصمیم گرفت که برای رفع اختلاف زناشویی خود، از آن سود بجوید. پس آرام، شروع به تکرار این عبارت کرد که:

« من از عشق الهی میخواهم که هم اکنون پیوند زناشویی ما را شفا بخشد.»

چندی نگذشت که در آرامشی ژرف فرو رفت و چون از سکوت برخاست با این یقین که همسرش برای ناهار باز خواهد گشت، بی درنگ سرگرم تهیه غذا شد.(حال آنکه تجربه یی که از مشاجرات پیشین داشت، خلاف این امر را نشان میداد.) اما هنوز چیزی نگذشته بود که در باز شد و شوهرش جعبه‌ی شیرینی در دست، و با یک دنیا لطف و صفا به خانه آمد.

از آن پس مشاجراتشان کمتر و سبک تر شد و در مدتی کوتاهتر از آنچه تصور میکرد هماهنگی کامل به زندگی زناشویی اش بازگشت. زنی بازرگان نیز تجربه‌ی مشابه را برایم تعریف کرد و گفت که از دولت عشقزندگی زناشویی اش که مدتها بی رنگ و بو و آزاردهنده بود نجات یافته است. زن گفت که هر روز با هم دعوا داشتند، دیگر واقعاً از این زندگی به تنگ آمده و کاسه‌ی صبرش لبریز شده بود. با خود اندیشید: « این وضع قابل دوام نیست. تندرستی و موفقیت شغلی هر دوی ما در خطر است. اگر بخواهیم اینطور پیش برویم، زندگی زناشویی ما از هم میپاشد. حتماً باید راه چاره جویی وجود داشته باشد.»

در طلب یافتن مطلبی امیدوارکننده و آرامش بخش، لحظه یی از جستجو غافل نمی‌ماند. تا اینکه به این کلمات برخورد که: « عشق، موانع به ظاهر محال را ذوب میکند و از سر راه برمیدارد. محبت، غیرممکن را ممکن می‌سازد.»

پیش ازاین هر گاه دچار اختلاف می‌شدند مدتی طول می‌کشید تا صلح و آشتی میان آنها برقرار شود اما این بار، چون مدام عبارت بالا را در دل تکرار میکرد، ناهماهنگی و سوءتفاهم تقریباً به ناگاه ناپدید شد و از دولت عشق، آن آخرین مشاجره یی بود که بین آنها در گرفت. از آن وقت به بعد، هرگاه بوی ناامیدی به مشامش میخورد، بی درنگ تکرار می‌کرد:« عشق، موانع به ظاهر محال را ذوب میکند و از سر راه برمیدارد. محبت، غیرممکن را ممکن می‌سازد.»

تکرار این عبارت هموراه فضای زندگیش را روشن و شفاف ساخته است و برایش آرامش و هماهنگی به ارمغان آورده است.

آیا شک دارید که اندیشه‌ها و کلام سرشار از عشق الهی می‌تواند در زندگی و امور شما از همین اقتدار برخوردار باشد؟ من خود شاهد این تجربه بوده ام. به من ثابت شده است که اندیشه‌های مهرآمیز بسیار سریعتر و کاملتر از آنچه که باید بتواند به تصور درآید؛ به دیگران می‌رسد. یک روز دلپذیر بهاری، در اتاق کارم سرگرم تمام کردن مقاله یی درباره‌ی عشق و محبت بودم که پسر نوجوانم که تمام روز را به بازیهای ورزشی گذرانده بود، خسته و گرسنه به خانه آمد.

وقتی به او گفتم که در حال تمام کردن مقاله یی هستم و کارم پیش از چند دقیقه طول نمی‌کشد، آهسته اتاقم را ترک کرد. چند دقیقه یی نگذشته بود که احساس کردم در اتاق دوباره باز شد، اما چون ناگهان همه چیز آرام شد، دیگر برنگشتم تا ببینم چه پیش آمده است. چند دقیقه بعد که کارم تمام شده بود، دریافتم که پسرم دیگر بار بازگشته و دوشاخه گل سرخ را که از آن نزدیکی چیده بود، روی میزکارم گذاشته بود و بی آنکه حرفی بزند، از اتاق بیرون رفته و صبورانه منتظرم مانده بود. البته او نمیدانست که مقاله ام درباره‌ی عشق است. پیش از آن نیز هرگز برایم گل نیاورده بود. اما در آن لحظه، با آرمانها و اندیشه‌هایی که در سرم بود هماهنگ شده و به شیوه یی مهرآمیز پاسخ گفته بود.

ادامه دارد......

بازدید : 2152
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 1:27
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان سالم تر

روان سالم تر

محبت شخصی و غیرشخصی

شاید تصور من و شما از عشق، همان چیزی باشد که پولس رسول توصیف کرده است. می‌توانیم در محبت شخصی و غیرشخصی، این خصایص را از خود نشان می‌دهیم. در عشق و محبت شخصی میتوان نسبت به افراد خانواده و خویشاوندان مهربانی و نرمش و ادب و عاطفه و تایید و تحسین و ملاحظه و ایثار نشان داد. عشق و محبت غیرشخصی، در اصل یعنی توانایی کنار آمدن با مردم، بدون دلبستگی شخصی و وابستگی عاطفی. برای آفرینش آگاهی و پرورش محبت غیرشخصی و نیکخواهی نسبت به همکاران و آشنایان و همه‌ی کسانی که با آنها سر و کار داریم، تکرار عبارت زیر بسیار مؤثر و سودمند است: « من بدون هیچ گونه وابستگی، همه‌ی مردم را دوست دارم و همه‌ی مردم نیز بدون هیچ گونه وابستگی مرا دوست دارند.»

گروهی را می‌شناسم که به تجربه به قدرت عشق و دعاهایی که کلمه‌ی « عشق الهی» در آن باشد پی برده اند و اینگونه دعا را بزرگترین راه حل برای برطرف کردن مشکلات شخصی و شغلی میدانند. افراد این گروه هفته یی یک بار گرد هم میآیند و عبارتهای تاکیدی متضمن عشق الهی را تکرار میکنند. آنها فهرست افراد و موقعیتهایی را که میخواهند از دولت عشق، دگرگونی یا برکت بیابند. با خود به این جلسات می‌آورند ( بدون اینکه درباره‌ی مشکلات این افراد یا اینکه چنین فهرستی را به همراه دارند، با کسی گفتگو کنند) اما هنگامی‌که دسته جمعی به تکرار عبارتهای گوناگون حاوی عشق الهی سرگرمند، آرام دست خود را روی این فهرست می‌گذارند و می‌گویند: « عشق الهی هم اکنون برای من و از طریق من سلامت کامل و ثروت فراوان و سعادت بیکران می‌آورد.» آنگاه در دل خود برای افرادی که نامشان در فهرست است میگویند : « عشق الهی هم اکنون در من و از طریق من سلامت کامل و ثروت فراوان و سعادت بیکران می‌آورد.»

آنگاه در دل خود برای افرادی که نامشان در فهرست است میگویند: « عشق الهی هم اکنون در تو و از طریق تو به عالی ترین کار خود سرگرم است. عشق الهی هم اکنون برای تو و از طریق تو سلامت کامل و ثروت فراوان و سعادت بیکران می‌آورد.»

آنها چندین هفته گرد هم آمدند و عبارتهای تاکیدی را بارها و بارها تکرار کردند. آنگاه پی بردند که بسیار آرام و بی سر و صدا برای هر یک از اعضاء گروه و همچنین افرادی که برایشان دعا می‌کردند رویدادهایی حیرت انگیز پیش می‌آید. یکی از خانمهای بازرگان که در رابطه با چند تن از دوستانش دچار سوءتفاهم و ناهماهنگی شده بود به محض تکرار عبارتهای تاکیدی حاوی عشق و محبت، دید که دوستانش نیز به طرزی غیرمنتظره در این جلسات شرکت جستند و خیلی زود با هم آشتی کردند و صلح و صفا برقرار شد.

یکی دیگر از خانمهای بازرگان این گروه نیز چند ماهی بود که به علت سوءتفاهمی‌با چند تن از دوستانش دچار مشکل شده بود. برای دلجویی و ایجاد هماهنگی و رفع سوءتفاهم به هر کاری که به عقلش می‌رسید دست زده بود اما به همه‌ی نامه‌ها و پوزشها و تلفنها و تماسهایش به سردی پاسخ داده شده و جملگی بی نتیجه مانده بود. یک شب در حین دعای دسته جمعی و طلب عشق الهی برای افرادی که در فهرست خود داشتند. این خانم و خانمی‌دیگر در هوا صدایی شبیه به ترکیدن چیزی را شنیدند. خانم دیگر، آن صدا را نشنیده گرفت و زائیده‌ی تخیل خود پنداشت. اما پس از خاتمه‌ی جلسه، خانم بازرگان، نزد او آمد و آهسته و محرمانه پرسید: « صدای ترکیدن را در هوا شنیدی؟»مبادا تصور کنی که زائیده‌ی خیالت بوده. واقعاً اتفاق افتاد. صدای شکستن اندیشه‌های سختی بود که میان من و دوستانم وجود داشت. اما یقین دارم که امشب به یمن کلامی‌که بر زبان آوردیم، عشق الهی، هرچه ناهماهنگی و ناملایمت را از میان برداشت. از دولت عشقبود که اندیشه‌های سخت شکست.»

از آن شب به بعد، احساس او نسبت به آن وضع عوض شد. غرقه در آرامش و هماهنگی، از این که تفاهم الهی برقرار شده بود و عشق الهی سوءتفاهم و خصومت پیشین را از بین برده بود، مدام در دل خود شکر بجا می‌آورد.

چندهفته بعد، با اینکه در اوضاع بیرونی تغییری مشاهده نمی‌شد. احساس کرد که باید دیگر بار با دوستانش تماس بگیرد. این بار، به جای پاسخهای سرد، آنها به گونه یی عمل کردند که انگار هیچ رویداد ناخوشایندی میان آنها پیش نیامده بود. تفاهم و دوستی و صمیمیت پیشین، دیگر بار برقرار شد و همچنان نیز ادامه دارد.

بازدید : 1811
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 14:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان سالم تر

روان سالم تر

قدرت عشق یعنی هر کاری از من برمی‌آید برای تاباندن مهر به زندگی دیگری یا دیگران انجام بدهم بی هیچ توقع و منتی. انتظار جبران نداشته باشم. فقط محبتم را به جریان بندازم.من با عشق آموخته‌هایم را در این سالها در اختیار شما میگذارم. من با عشق در تمام این سالها بسیاری را راهنمایی کرده ام و مشاوره داده ام. من با عشق برای همه می‌نویسم بی هیچ توقعی در دیده شدن و به امید آنکه تمام این علمی‌که در اختیار من به لطف الهی قرار گرفت بتواند اثری در شما و در زندگی تان بگذارد و بشود نور، امید و جریان عشق در زندگی شما.

قدرت عشق یعنی حساب و کتابی برای تاباندن مهرم در کار نیست. سالها بعد چیزی را به کسی یادآوری نمی‌کنم. عشق و محبتم را نثار میکنم بی آنکه آن را در ذهن کسی بکارم تا به تلاطم جبران آن بیافتد. حتی بالاترین و زیباترین تعریفش هم میتواند این باشد که از خداوند نیز توقع دیدن و رسیدن به خواسته‌هایم را ندارم. من همراستا با صفات الهی پیش میروم. عشق، معجزه میکند. عشق جریان زندگی شما را وارد مسیرهای تازه‌‌‌ای میکند که حتماً خودتان به مرور از آن شگفت زده خواهید شد. اما یک انسان عاشق، صفات ویژه و برجسته‌‌‌ای دارد که باید مسیری را برای رسیدن به آن طی کند. باید بتواند از مسیر تاریک و سرد بخشش عبور کند. باید بتواند از کنار خطاهای انسان‌ها به راحتی عبور کند و آن را فراموش کند و انتظار و توقع حتی عذرخواهی هم نداشته باشد. باید بتواند ذهن مثبت و سرشار از انرژی داشته باشد انرژی که ناشی از تفکر سالم و خالی از بدبینی و نگاه شر به دیگران است، باید بتواند مهر و عشق را به جریان بفرستد به جای دفن کینه و دشمنی و تمام اینها جزء طلب مهر خداوند و بخشیدن قلب به خداوند معنایی ندارد.

عاشق شدن سخت است. خیلی سخت. باید دلت خیلی بزرگ باشد و براحتی از کنار تمام این سختی‌ها عبور کنی.

با هم ادامه‌ی کتاب از دولت عشقرا میخوانیم و آرزو می‌کنم بتوانیم باهم این جریان بزرگ و شفابخش عشق را به جریان درآوریم تا لایق انسانیت و طی کردن مسیر تعالی خویش باشیم.

«از انگلستان نامه یی دریافت کردم که میگفت: به محض مطالعه‌ی کتاب از دولت عشقناگهان مردی 72 ساله ( هم سن خودم) که همسرش را از دست داده است و از زندگی مرفهی نیز بهره مند است عاشقم شد و با هم ازدواج کردیم. مصاحبت او را بسیار شگفت و دلنشین یافته ام. من همواره برای این کتاب برکت می‌طلبم، زیرا سعادتم اکنونم را مدیون آنم.»

اما چگونه آرمانهای این کتاب « از دولت عشق» به نویسنده اش کمک کرد:

من نیز از کتاب « از دولت عشق» که بر میزان فهم و ادراکم از زندگی افزوده است سپاسگزارم. بسیاری از مطالب این کتاب در نخستین سالهای دهه‌ی 1960 نوشته شده بود. آن موقع، من در آپارتمانی مشرف به دانشگاه تگزاس در شهر آستین زندگی میکردم. چون همسرم در آن دانشگاه تدریس میکرد. ما تازه عروسی کرده بودیم و بسیار خوشبخت بودیم. هنوز این مقالات به صورت کتاب انتشار نیافته بود که به ناگاه شوهرم درگذشت. دیگر نه تنها عشق چیز باشکوهی به نظر نمی‌رسید خیلی هم شکسته و شکاف برداشته به چشم می‌آمد.

عارفان باستان گفته اند: « نخست تنویر میآید، آنگاه تشرف و از پس اینها خرمن موهبت نو.»

من پیشاپیش قدرت عشق الهی را آموخته و درباره اش نوشته بودم. این دوران تنویرم محسوب میشد. اما واقعه‌ی درگذشت ناگهانی همسرم شاید تشرف ژرفتر من به ساحت عشق بود.

در مابقی سالهای آن دهه، این مجال را یافتم تا با اندیشه‌های این کتاب زندگی کنم. این اندیشه‌ها یار و یاور و تسلای خاطرم بودند. در این دوران که درباره‌ی عشق الهی بسیار اندیشیدم و بسیار نوشتم.

همچنین این دوران بود که سخنرانیهای بیشمارم را در ایالات مختلف آمریکا آغاز کردم. همواره در طول سفر، در گرما و سرما و پروازهای طولانی و شهرهای ناشناس و غریبه و کار با مردمان و محیط‌های ناآشنا یک نسخته از کتاب « از دولت عشق» همراهم بود. اما همواره کار کردن در درون به نمایش بیرونی می‌انجامد. در سال 1970 دگرگونیهای دلپذیری در زندگیم پیش آمد که سبب شد به شهر سان آنتونیو، در ایالت تگزاس نقل مکان کنم. در این شهر بود که با دومین همسرم آشنا شدم و با او ازدواج کردم. شوهرم برایم خانه خرید و من برای نخستین بار در زندگیم صاحب خانه شدم. چند سال بعد، به شهر پالم دزرت در ایالت کالیفرنیا نقل مکان کردیم که سالها در اندیشه اش بودم. در اینجا توانستم در محیطی که سرشار از زیبایی مناطق گرمسیری است، کارم را به شکل دلخواهم آغاز کنم و ادامه دهم.

از آن لحظه تاکنون همواره شاهد پیشرفت و کامیابی در کار و شیوه‌ی زندگیم بوده ام و ایمان دارم که آینده، پیشرفتها و کامیابی‌هایی عظیمتر برایم در آستین دارد. در هر حال، دریافته ام که زندگی من خواه تلخ باشد و خواه شیرین، و خواه آسوده و خواه ناآسوده، از تاثیر آرمانهای این کتاب نمی‌کاهد.

در طول این سالها به تجربه دریافته ام هرگاه مردم مشکلات گوناگون خود را با من در میان می‌نهند به آنها توصیه میکنم که کتاب از دولت عشقرا مطالعه کنند.

شاید بپرسید: چرا؟

پاسخم این گفته‌ی گاندی است که : « در طول تاریخ، پیروزی همواره با طریقت عشق و حقیقت بوده است.»

بازرگانی اهل میسوری اخیراً برایم نوشت:

« سالها پیش، به وسیله‌ی کتاب شما « از دولت عشق» به نهضت حقیقت پیوستم. بارها این کتاب را خوانده ام و آنقدر هدیه اش داده ام که شمارش در توانم نیست. زمانی که به کار بستن آرمانهای آن را آغاز کردم نخست خودم عوض شدم و آنگاه زندگیم عوض شد. از اینکه به اطلاع شما می‌رسانم که پس از مطالعه‌ی کتابتان، شاهد پیشرفتی عظیم در زندگیم بوده ام، شادمان و خرسندم.

بازرگانی از کالیفرنیایی برایم نوشت:

« جمله یی که تکانم داد این بود که: «عشق از آن رو در دل شما به ودیعه گذشته نشده تا همانجا بماند. مادامی‌که عشق را به دیگران نبخشایید عشق نیست.»

از آنجا که عشق الهی، ثروت و توانگری و نور و روشن بینی و هماهنگی و قدرت و شفا میآورد، ایمان دارم که مطالعه‌ی این کتاب زندگیتان را از بسیاری از جهات متبرک میسازد. از شما میخواهم برکتها و موهبتهایی را که از طریق مطالعه‌ی این کتاب می‌ستانید با دیگران در میان بگذارید و تقسیم کنید.

دوستدار شما: کاترین پاندر

نگذارید عشق در قلبتان یخ بزند. به جریان بیندازیدش. همین امروز. هر کاری از دست تان برمی‌آید برای نظم بخشیدن به جریان‌های زندگی تان انجام بدهید. از محبت، از دستگیری از دیگران، از ارتباط تان با خداوندی که با عشق ما را آفرید.

چه حیف که این هدیه دست نخورده با ما دفن شود و روح ما را شفا نبخشد.

در روزهای آینده‌ی فصل‌های کتاب را برایتان خواهم نوشت به امید خدا.

بازدید : 1471
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 14:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

روان سالم تر

روان سالم تر

شما به شهود اعتقاد دارید؟ قدرتش را تا به حال درک کرده اید؟

من دارم و قدرتش را درک کرده ام. دیروز مشغول مطالعه‌ی کتابم بودم و انگار ندایی در درونم مرا به سمت کتابخانه ام کشاند. ندایی به سمت کتابی به نام از دولت عشق. ده سال پیش کتاب را خواندم و نمیدانم چرا آن زمان از آن خوشم نیامد. نوشته‌هایش برایم لوث و بی مزه بود. یعنی چه؟ شاید چون آن زمان درک امروز را از جهان هستی و اتفاقات زندگیم نداشتم نظرم این بود. شاید آن وقتها اصلاً نمی‌دانستم عشق چه قدرتی در آفرینش و جذب و جلب اتفاقات مثبت دارد. شاید نمی‌دانستم جریانات انرژی ما در این عالم و بسامد بالا یا پایین آن مسئول جذب و دفع بسیاری اتفاقات است.

دیروز سراغ کتاب رفتم. انگار زندگیم دوباره جریان پیدا کرده بود. کتابی که من از آن خوشم نمیاد حالا شده است وردستم تا بارها کلماتش را تکرار کنم. شاید چون این روزها هم نیاز به یک بسامد انرژی زیادی دارم برای جذب انرژی‌های مثبت و خوب. بودن دوستان و افرادی که ذهنیت مثبت و انرژی مثبتی دارند. چیزی که خودم سالها برای داشتنش تلاش کردم. داشتن یک ذهن سالم و مثبت.

خواستم هروقتی که فرصتی پیش آمد بخش‌هایی از کتاب را برایتان اینجا بنویسم و به اشتراک بگذارم. شاید این جریان مثبت و خواندن این متنها زندگی دوباره‌‌‌ای به شما هدیه داد.

قدرت چند جانبه‌ی عشق

پیام ویژه‌ی مولف به خوانندگان

این کتاب یکی از محبوب ترین کتابهای من است. نخستین گزارشی که درباره اش شنیدم از جانب بانویی بازرگان از شهر کانزاس در ایالت میسوری بود که پس از مطالعه‌ی « از دولت عشق» پشت دردش شفا یافت.

پس از آن، گزارشی از گروهی از زنان بازرگان در میشیگان دریافت کردم که تصمیم گرفته بودند در آغاز جلسات گروهی خود، عبارتهای تأکیدی « از دولت عشق» را تکرار کنند و برای کار و اعضای گروه خود، عشق و حمایت الهی بطلبند.

چندی نگذشت که عده‌‌‌ای از بانوان میانسال ازدواج کردند. یکی از آنها بیست و پنج سال بود که بیوه مانده بود. هرچند مجبور شد کارش را رها کند تا بتواند در کالیفرنیای جنوبی در خانه یی بسیار زیبا و نزدیک ساحل اقیانوس، با شوهر جدیدش زندگی کند. از قرار معلوم، تعداد بانوانی که به خانه‌ی بخت رفتند آنقدر زیاد بود که گروه مجبور شد با اعضای جدید تشکیل سازمان بدهد.

در اینجا بعضی از نخستین گزارش‌هایی که دریافت کرده بودم برایتان مینویسم.

« من پس از مطالعه‌ی کتاب از دولت عشقبه شادمانی و خوشبختی وصف ناپذیری رسیدم. در میان کتابهای خودیاری که در ده سال اخیر خوانده ام، این یکی از آن کتابهایی است که بیش از همه خواندنش را به دیگران توصیه می‌کنم. نخست به جویندگان حقیقت، دوم به اشخاصی که در روابط خود دچار مشکلات و سوءتفاهمند و سوم به کسانی که جویای کتابی ساده و الهام بخشند.

گزارش‌هایی که در طول سالیان درباره‌ی از دولت عشقاز خوانندگانم دریافت کردم چند جانبه بوده است و نشان میدهد که معجزه‌ی عشق و محبت چگونه ثروت و توانگری و کامیابی و شفا و سلامت می‌آورد.

از آلاباما گزارشی دریافت کردم که مردی پس از مطالعه‌ی از دولت عشقو به کار بستن تعالیم آن توانست همه‌ی مطالبات عقب افتاده اش را یکجا وصول کند. از همه جانب توجه تر اینکه به محض اتمام مطالعه‌ی کتاب مرد جوانی که به او بدهی داشت همان شب برایش پنج اسکناس صد دلاری آورد!

زنی برایم نوشت: در بیمارستان روانی بودم که مادرم کتاب شما را برایم آورد. بلاهای بسیار بر سرم آورده بود که اگر بخواهم چندتای آنها را نام ببرم باید بگویم: طلاق، دسترسی نداشتن به بچه ام، فلج شدن بدنم و ... کشیشی به من گفت میزان تجربه ام در سی سالگی بیش از آن چیزی است که معمولاً مردم در نود سالگی تجربه میکنند.

اکنون از بیمارستان بیرون آمده ام و مشغول کار هستم. بچه ام نزد خودم است و دیگر بار میتوانم راه بروم. اکنون زندگی بسیار خوشی داریم و میخواهیم خانه بخریم. پزشکها به من میگویند یکی از قوی ترین آدمهایی هستم که به عمرشان دیده اند. من درباره‌ی آینده ام خوش بینم و همچنان به مطالعه‌ی کتابم از دولت عشقکه دیگر از شدت استفاده کهنه و فرسوده شده است.

نامه‌ی دیگری دریافت کردم که نوشته بود: من کتاب شما را به مستاجری که اجاره اش عقب افتاده بود هدیه دادم. چون وضع مالی اش خراب بود. به این امید که راه حلی بیابد، مشتاقانه آن را پذیرفت. البته از اینکه همه به فکرش بودند و صمیمانه میخواستند که مشکل او حل شود، به راستی سپاسگزار بود. پس تکرار این جمله را آغاز کرد: « عشق الهی در جزءجزء زندگیم سرگرم کار است.»

او که مدام در حال درد و خونریزی بود و تنها علاجش را جراحی دانسته بودند به محض فراخواندن عشق الهی و طلب کمک از جانب آن خونریزی و دردش متوقف شد. احساس کرد افسردگیش پایان یافته است. دیگر بار توانست به کسب و کار بیندیشد و حتی توانست برای کاهش وزن رژیم لاغری بگیرد.

و ....

نیروی عشق چیزی جز همراه شدن به نیروی عشق الهی نیست. عشقی که بی هیچ مضایقه و توقعی می‌بخشد. حمایتگر و انگیزه بخش است. اسارتگری و در بند خود درآوردن نیست و هدایتگر و شفابخش است. بی شک هرکه گمان کند رسیدن به عشق کار راحتی است سخت در اشتباه است. چرا که عشق قدرت محبت است. محبتی به کل عالم خلقت که همراهش تواضع، بخشش و هستی خلق میکند و شما میتوانید با این نیرو به آنچه میخواهید برسید حتی خلق کنید.

ادامه‌ی کتاب را در روزهای آینده با شما به اشتراک میگذارم.

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 16
  • بازدید کننده امروز : 13
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 49
  • بازدید ماه : 448
  • بازدید سال : 1094
  • بازدید کلی : 46892
  • کدهای اختصاصی