loading...

مینا نیک سرشت

بازدید : 397
يکشنبه 2 فروردين 1399 زمان : 3:42

در آن برنامه‌ی تلویزیونی پرمخاطب، بین گپ و گفتی که بین شان لبخند را هم بر چهره می‌نشاند مهمان برنامه به حال و روز و وضع این روزهایمان اشاره میکند:« این روزها نمی‌توانم آنطورکه دلم میخواد کارهایم را انجام بدهم! کرونا معضل شده و این قرنطینه خیلی سخت می‌گذره؛» دوباره در فاصله‌‌‌ای بعدتر مجری برنامه می‌پرسند:« اگر بخواهید در این شرایط به مردم امید بدهید چه خواهید گفت: و از آنجایی که مهمان عزیز برنامه به ویژگی امیدوار بودن خود و البته که به بحرانی بودن اوضاع هم اشاره دارد میگویند:« این شرایط بحرانی هم که بگذرد، دوباره همه چیز به حالت اول برمی‌گردد و ما میتوانیم دوباره همه‌ی آرزوها و رویاهایمان را داشته باشیم.»

آخرین مطلب سال 98
بازدید : 226
دوشنبه 18 اسفند 1398 زمان : 8:14

داریم به آخر 98 نزدیک می‌شویم. وقتش رسیده تقویم مان را ورق بزنیم. خاطرات بد و خوب امسال مان را مرور کنیم. خودمان را به چالش دستاوردها یا شکست‌هایمان دعوت کنیم. به روی تلاش‌هایمان لبخند بزنیم. وقتش رسیده گرد و خاک دلمان را بتکانیم، اگر فرصت کردیم سال جدیدمان را ورق بزنیم و برنامه‌ها و تصمیمات مهمش را بنویسیم.

دانلود سرود حاج محمود کریمی به نام پا تا سر پیغمبر ولادت امام علی (ع)
بازدید : 400
چهارشنبه 13 اسفند 1398 زمان : 20:23

بسیاری از ما وقتی به گذشته برمی‌گردیم و خاطراتمان را مرور می‌کنیم یادمان می‌آید گاهی آنقدر تحت تاثیر احساساتمان قرار می‌گرفتیم که دیگر حتی از صحبت در مورد مسائل خود و تقاضای کمک منصرف می‌شدیم . قدمی‌هم برای کنترل احساساتمان برنمی‌داشتیم و حتی به دنبال روش بهتری برای برخورد عاقلانه با آنها نبودیم. با اینکه سالها می‌گذرد هنوز هم فکر کردن به مسیری که آن روزها به عنوان یک نوجوان و یا جوان پیش رو داشتیم آشفته مان می‌کند.

عنوان دومین مطلب آزمایشی من
بازدید : 573
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 5:11

یادمه سنم که کمتر بود همه‌ی آدما رو آبی آبی می‌دیدم. درست مثل آسمون صاف و زلال و شفاف. هیچ وقت فکر نمی‌کردم غیر این ممکنه وجود هم داشته باشه. درس دانشگاهم که تموم شد به سفارش یکی از همکارای خواهرم وارد مدرسه‌ی سما شدم. سما مقطع دبیرستان و البته دخترونه! حتماً میتونید تصور کنید یک تازه فارغ التحصیل از محیط گرم و نرم دانشگاه که طبیعتاً زمان ما خیلی دانشگاه بهشت بود وقتی وارد دنیای بی شرف کار میشه چقدر همه چیز واسش عجیب میاد. پر از انرژی و هیجان بودم. هیجان و انگیزه. کارم رو با ذوق تمام انجام می‌دادم. مسئول سیستم قبلی اونجا خانمی‌بود که باردار شده بود و باید میرفت مرخصی زایمان!

یکی از علل اختلافات زناشویی

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 18
  • بازدید کننده امروز : 19
  • باردید دیروز : 631
  • بازدید کننده دیروز : 632
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 957
  • بازدید ماه : 906
  • بازدید سال : 2506
  • بازدید کلی : 15577
  • کدهای اختصاصی